Have you ever paused to consider why your customers choose your products over the closest competitor? If you really think about it, what sets your products apart? In many respects, they’re exactly the same. Well, in an effort to understand your business better, you must understand your target customers and why they are or aren’t choosing your products.
5 Non-Product Factors That Influence Purchase Decisions
When it comes to choosing one product versus another, consumers – whether consciously or subconsciously – weigh a variety of factors. In an effort to organize these factors, it would be appropriate to create two distinct categories. There are product factors and non-product factors.
Product factors are directly related to the product itself. For example, if you’re shopping for a mop and you find two similar products on the shelf, you may choose one mop over the other because it’s made from sturdier materials. That’s a product factor.
1) در ابتدا باید تعداد زیادی کاغذ هم اندازه را تهیه و ماژیک های یکرنگی را برای نوشتن افراد حاضر در جلسه فراهم کنیم.استفاده از ماژیک برای استفاده از کلمات کمتر و مشخص نبودن دست خط ها می باشد. در دور اول به هر فرد 7 تا 10 باریکه کاغذ و یک ماژیک می دهیم و از او می خواهیم که نظراتش را کامل بیان کند. این نظرات باید بی نام باشند تا افراد احساس راحتی بیشتری کرده و آنچه را که فکر می کنند بدون ترس بیان کنند و احتمال ردیابی نظر مطرح شده نباشد.
هدایت گر جلسه باید فوراً برگه ها را تک تک از افراد جمع آوری کرده و درهم دسته کند، زمانیکه فردی تمام برگه هایی را که به او داده شده بود با نظراتش تکمیل کرد، هدایت گر 3 یا 4 برگ دیگر هم به او می دهد و با گفتن عبارات تشویق کننده ای ازقبیل « ایده های خوب و زیادی دارید»، فرد را تشویق به نوشتن می کند و از او می خواهد تا تمام ایده هایی که در ذهن دارد را بیان کند.
این بار هم به همان شکل گفته شده فوراً و تک به تک ایده ها را جمع می کنیم و درهم دسته می کنیم و منتظر می مانیم تا اکثریت از نوشتن دست بکشند.
2) در این گام هدایت گر تمامی راه حل های جمع آوری شده را برای همه افراد و با صدای رسا می خواند.
هدایت گر در این مرحله برای دور دوم به افراد 3 یا 4 برگه می دهد و از آن ها می خواهد مرحله قبل را تکمیل کنند و باز هم راه حل جدیدی بنویسند. اگر افرادی زودتر تمام کردند مجدداً به آن ها 1 یا 2 برگه دیگر داده و آن ها را تشویق به نوشتن می نماید. مثل مرحله قبل نظرات برای همه خوانده می شود.
3) حتی می توان این فرایند را برای بار سوم هم انجام داد و از افراد خواست تا راه حل های خلاقانه و عجیبشان را نیز بنویسند و سپس این نظرات جمع آوری شده خوانده شوند.
4) در این مرحله از فردی در گروه می خواهیم تا ایده ها را شماره گذاری کند و سپس از افراد می خواهیم تا یک ورق A4 را برداشته و در آن ستون هایی با عناوین شماره ایده، امکان سنجی و اثربخشی ایجاد کنند. سطرها را به تعداد ایده ها شماره بزنند. اینکه هر ایده چقدر اثر داشته و امکان پذیر است توسط افراد حاضر درجلسه بررسی می شود و این امر را می توان از جنبه های مختلف بررسی کرد برای ارزش گذاری از طیف لیکرت استفاده می کنیم. از افراد می خواهیم تا در هر سطر مربوط به یک ایده خاص اعداد مرتبط با امکانپذیری و اثر بخشی آن را از نظر خودشان بنویسند.
طیف لیکرت با 5 نقطه اهمیت بدین شکل است:
امکان سنجی:
بسیار امکان پذیر امکان پذیر معمولی کم تر امکان پذیر بسیار کم امکان پذیر
5 4 3 2 1
اثربخشی:
بسیار اثربخش اثربخش معمولی کم تر اثربخش بسیار کم اثربخش
5 4 3 2 1
در این گام به افراد ضریب اهمیت داده می شود. این کار با توجه به نظر مدیرعامل، مدیران بخش های مربوطه، صاحبان پروژه، کارشناسان و خبرگان صورت می گیرد.البته حتی المقدور سعی می شود که اشخاص متوجه نشوند چون ممکن است کسانی که وزن کمتری به انها اختصاص داده شده اضحار شکایت نمایند.
5) در این مرحله جدولی ترسیم می کنیم که در سطرهای آن، شماره های ایده ها و در ستون ها، اسامی افراد قرار بگیرند. در هر ستون و زیر اسم هر فرد دو قسمت امکان سنجی و اثرگذاری ایجاد می کنیم. چگونگی قرار دادن اعداد در خانه های جدول بدین شکل است که مثلاً فرد الف ایده شماره یک را بسیار امکان پذیر و کم اثر دانسته است، در این صورت در سطر مربوط به ایده ی یک و ستون امکان سنجی فرد الف عدد 5 و در سطر مربوط به ایده یک و ستون اثرپذیری فرد الف عدد 2 (با توجه به طیف لیکرت که در بالا گفته شد) قرار می گیرد. برای تمامی افراد و ایده ها این روند انجام می گیرد و جدول پر می شود.
پس از انجام مراحل گفته شده برای اینکه ضریب اهمیت افراد را هم دخیل کنیم، 2 ستون دیگر تحت عنوان امکان سنجی و اثربخشی به جدول اضافه می کنیم. برای ستون امکان سنجی، در هر سطر که مربوط به یک ایده مشخص است، اعداد مربوط به امکان سنجی تمامی افراد را با هم جمع کرده بر تعداد افراد تقسیم می کنیم و عدد بدست آمده را در همان سطر و در ستون جدید امکان سنجی وارد می کنیم. اینکار را برای تمامی ایده ها انجام می دهیم. در مورد ستون اثر بخشی، در هر سطر که مربوط به یک ایده مشخص است، اعداد مربوط به اثر بخشی تمامی افراد را با هم جمع کرده بر تعداد افراد تقسیم می کنیم و عدد بدست آمده را در همان سطر و در ستون جدید اثر بخشی وارد می کنیم. اینکار را برای تمامی ایده ها انجام می دهیم. می توان این جدول با استفاده از نرم افزار Excel هم ترسیم و محاسبه کرد.
6) در نهایت با توجه به مختصات بدست آمده برای هر ایده از دو ستون جدید امکان سنجی و اثربخشی، نموداری را ترسیم می کنیم که محور افقی آن امکان سنجی (از 0 تا 5 شماره گذاری شده) و محور عمودی آن اثربخشی (از 0 تا 5 شماره گذاری شده) باشد. هرکدام از این محورها با توجه به طیف لیکرت به 5 قسمت مساوی تقسیم می شوند و هر ایده به شکل مختصات یک نقطه در این نمودار نشان داده می شود. پس از نمایش تمام ایده ها در این نمودار، می توان فضای بدست آمده را به 4 قسمت مساوی یا بیشتر تقسیم نمود تا ایده های با اولویت تر که در بالای نمودار و سمت راست آن قرار دارند مشخص شوند. این ها ایده هایی هستند که دارای بیشترین امکان پذیری و اثربخشی می باشند. هیچ ایده ای را نادیده نمی گیریم و فقط آن ها را اولویت بندی می کنیم تا بتوانیم برای حل مسئله از بهترین آن ها بهره بگیریم. همانطور که در شکل زیر نشان داده شده است چهارناحیه خواهیم داشت که به ترتیب اهمیت عباتند از:1 ،4،2 و3
ایده هایی که امکان سنجی بیشتری دارند مهمتر هستند لذا ناحیه بعد از 1 مهم ترین ناحیه است سپس ناحیه 2 مهم است البته این ایده ها باید غنی شوند ودر آخر ناحیه 3 مهم است و ما هیچ ایده ای را دور نمی ریزیم فقط باید غنی شده و امکان انجام آن فراهم شود.
حتی گاهی اوقات دیده شده که هر ناحیه را نیز برای استفاده بهتر از روش بسشیج اندیشه ها به نواحی دیگیری تقسیم نمو ده اند.
با چشمان باز اگر بخواهیم قدم برداریم، حتما باید نگاهی بیندازیم اول به خودمان و وضعیتی که در آن هستیم (ضعفها و قدرتهایمان) و سپس فرصتها و تهدیداتی را که رو به رویمان است، بررسی کنیم و این یعنی تحلیل SWOT:
آشنائی با مایکل پورتر
مایکل پورتر متولد 1947 در آمریکا مدرک کارشناسی مهندسی مکانیک را از دانشگاه پرینستون و کارشناسی ارشد مدیریت و دکترای اقتصاد کسب و کار را از دانشگاه هاروارد اخذ کرد. درسال ۱۹۸۱ در ۳۴ سالگی به درجه استادی در دانشگاه هاروارد نائل شد. او یکی از چهار استاد دانشگاه با این عنوان در سابقه ۱۰۰ ساله هاروارد بود. پورتر رهبر موسسه راهبرد و رقابت است که با همکاری دانشگاه هاروارد و مدرسه بازرگانی هاروارد تاسیس شده است. او تاکنون ۱۶ کتاب و بیش از ۱۰۰ مقاله منتشر کرده است. اولین کتاب او «راهبرد رقابتی»، درسال ۱۹۸۰ چاپ شد که تاکنون بیش از ۶۰ بار این کتاب به چاپ رسیده و به ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده است. کتاب های «مزیت رقابتی» و «مزیت رقابتی ملل» او نیز جزو پرفروش ترین کتاب های مدیریتی بوده است. (مهران همت پور، راهکار مدیریت)
به کوشش آرش حبیبی
ماتریس گروه مشاوره بوستون مسوم به BCG سرواژه عبارت Boston Consulting Group است. این ماتریس جزو اولین ماتریس های تدوین استراتژی در عرصه اقتصاد و برنامه ریزی به شمار میرود. در این ماتریس ساده ترین راه شناسایی وضعیت سرمایهگذاری معرفی شده است. ماتریس BCG (گروه مشاوران بوستون) معمولا به عنوان یک مدل معرفی میشود در حالی که این ماتریس یک شاخص به همراه راهبردهای عام مرتبط با مقادیر شاخص میباشد. میتوان این ماتریس را یک رابطه ریاضی تلقی کرد که دامنه آن نرخ رشد و سهم بازار بوده و برد آن چهار مقدار (گاو شیرده، ستاره، سگ و علامت سوال ) می باشد. درواقع ماتریس BCG براساس محور مختصات یک جدول چهارخانه ای (شکل زیر) زیر را تشکیل میدهد که روی محور X ها موقعیت رقابتی نسبی و روی محور Yها نرخ رشد صنعت نشان داده میشود. هر یک از خطوط تولید یا واحدهای کسب و کار براساس نرخ رشد صنعت و نیز سهم نسبی آن در بازارهای مربوط روی این ماتریس ترسیم میشوند. موقعیت رقابت نسبی شرکت عبارت است از سهمی که آن واحد در بازار صنعت دارد تقسیم بر سهم بازار واحد مشابه که به بزرگترین رقیب تعلق دارد. نرخ رشد صنعت عبارت است از درصد رشد بازار یعنی درصد افزایش فروش محصولات یک واحد تجاری خاص.
این روش می تواند برای تعیین اولویتهایی که برای هر محصول می بایست در نظر داشت مورد استفاده قرار گیرد. ماتریس BCG دارای دو محور است، محور افقی سهم شرکت از بازار محصول را نشان می دهد و محور عمودی نمایانگر نرخ رشد بازار است. ایده ی اصلی این ماتریس، تعیین جایگاه یک محصول بر اساس دو عنصر مذکور یعنی سهم از بازار و سرعت رشد بازار است. بر اساس این دو عامل چهار فضا را در جدول BCG تعیین می کنیم که هر یک از این 4 موقعیت دارای نام هستند و برنامه های لازم برای محصولی که در هر یک از این موقعیت ها قرار دارد، مشخص شده است. در این ماتریس فرض بر جذابیت بازار تحت بررسی است. براساس موقعیت شرکت مورد بررسی در یکی از چهارخانه قرار می گیرد که به ترتیب: 1- خانه ستاره ها 2- خانه سوال ها 3- خانه گاوهای شیرده 4- خانه سگ ها نام می گیرند.
یکی از مشکلات بزرگی که کسب و کار ها و تولید کنندگان با آن رو به رو هستند افت شدید فروش یکی از محصولات پرفروش آنها است. در حالی که گل سرسبد محصولات و خدمات شرکت در اوج فروش است به یکباره با نزول فروش رو به رو می شود و تولیدکننده را با کاهش درآمد رو به رو می کند. سوالی که در این زمان مطرح می شود این است که از چه زمانی افت فروش محصول شروع می شود؟ در چه زمانی باید برای عرضه محصول بعدی اقدام کرد؟ برای آشنایی با چرخه عمر محصول و مهمترین راهکارمدیریت آن با ما همراه باشید
چگونه نظرات و پیشنهادات گروهی خاص را در مورد مشکلی خاص استخراج کنیم؟
بسیج اندیشه ها روشی کاملاً نظام مند و جمعی است که با استفاده از طوفان مغزی یا Brain Storming ابتدا مسئله
یابی کرده و سپس برای مسأله مورد نظر راه حل می یابد. این روش با استخراج نظرات و اندیشه ها را از لایه های
پنهان ذهن، راه حل های مناسب و بعضاً جدید و مبتکرانه را برای مسائل پیدا می کند.
روش انجام این تکنیک بسیار ساده است که می تواند در یک یا بیش از یک نشست به شکل گروهی انجام شود و با
بهره گیری از طوفان ذهنی تمامی شاخه ها و اجزای مسئله مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.
ممکن است در ابتدا به نظر برسد که در یک جمع و گروه که در مورد وجود یک مسأله و لزوم حل آن اشتراک نظر دارند،
راه حل ها معدود و محدود باشند. اما در واقع هرشخصی که در گروه مورد پرسش قراردارد، میتواند دلایل و راه حل
هایبسیاری را در مورد آن مساله خاص ارائه دهد. برای استخراج نظرات و عقایدی که بتواند نشانگر حد بالای
توانمندی یک گروه در بررسی یک مسأله، یافتن مشکل در آن مسأله و ارائه ی راه حل متناسب با مشکلات باشد، باید
از روشی نظاممند و هدفدار استفاده کرد.